فک کنم اون دوستاییم که از وبلاگ قبلیم منو میشناسن و میخوندن خاطراتم و ملیکا رو میشناسن (همون خاطره ی ملیکا و دل رحمی آلبالویی!)
ملیکا همون دوسته کوچولومه که 5 سال از من کوچیکتره . همون کوچیک ترین عضو کلاس زبانی که میرم . همون طور که گفتم ملیکا خیلی دوسم داره و منم خیلی دوسش دارم .
خیلی وقت بود که ندیده بودمش . اول اون غایب شد بعد من غایب شدم بعد اون غایب شد بعد دوباره من غایب شدم ! یعنی 4 جلسه همو ندیده بودیم .
امشب که تو کلاس دیدمش خیلی دپ بود . چشماشم قرمز بود فهمیدم گریه کرده ...
اینقدر جیگره که وقتی تو اون حالت دیدمش داشتم دیوونه میشدم!
خیره شدم تو چشاش ! گف چرا اینجوری نگام میکنی !؟ گفتم واسه اینکه با زبون خوش بگی چته !!!
گفت چیزیم نیست ...
گفت آره کاملا مشخصه !
گفت گریه میکنماااا!
گفتم خب اینجوری با تعریف علت ناراحتیت گریه کنی بهتر ازینه که با کتک خوردن به دسته اینجانب گریه کنی ! حداقل اون موقع درد نمیکشی گلم !!!
چپ چپ نگام کرد و آروم خندید ! ولی بعد چند ثانیه دوباره اخماش رفت تو هم ...
از اول تا آخر کلاس مرتب هی میگفتم ملیکا خانومیم چت شده آخه شما !
ملیکا میگی یا کتک!؟
ملیکا منو که میشناسی یهو عصبانی میشما !
ملیییییییییییییییییییییی!
آخره کلاس بالاخره ولش کردم !
یهو دیدم با یه حالت خاص نگام میکنه ... به روم نیاوردم . دستشو گذاشت رو دستم ...
گفت نگین یه سوال بپرسم دعوام نمیکنی ؟
گفتم نه عزیزم بگو ...
با یه حالت خجالت گفت با من قهری !؟ هنوز سره اون قضیه از دستم ناراحتی ؟! (تو همون ملیکا و دل رحمی آلبالویی نوشته بودم که ملیکا حرفایی زد بهم که کلی ناراحتم کرد و روزه بعدش تو کلاس زبان اینقدر گریه کرد و من اینقدر قربون صدقش رفتم و قسمش دادم که آشتی هستیم که ول کرد! و ایشون منظورشون همون قضیه 2 ماه پیش بود !)
گفتم نه قهر نیستم ناراحتم نیستم ...
گفت یعنی دوستمی هنوز ؟
گفتم آره !این چه حرفیه ...
و بعد فهمیدم دقیقا همون حسی و داره که خودم تو ارسال قبلیم نوشتم ...
واسه همین بهش گفتم ملیکا منم مثه تو تنهام ...غصه نخور ... درست میشه .
با تعجب نگام کرد و گفت تو از کجا فهمیدی ؟
هیچی نگفتم و خندیدم و بعد که دیدم خیلی چپ چپ نگاه میکنه گفتم بخوای نخوای دوستتم ملیکا خانومی !
و بعد یه خورده آروم شد....
خیلی دوسش دارم ...خیلی ...
بچه است ...یه بچه ی مهربون و صادق و شیطون ...
دوسته کوچولویه من ...
پی نوشت :
-سکوتم واسه خودمم آزاردهندست ! چه برسه به بقیه که معنیشو نمیدونن ...
-داستانم رو هم سعی میکنم زودی آپ کنم ...شرمنده اگه دیر شد . واسه نوشتنش نیاز به تمرکز زیاد دارم.
De! doos dashtam posteto :d ajib bud vasam :D kolli dus dashtam!
ممنونم نازنین جون
گزینه ۱ رو انتخاب کردی. قبول
!!!

ولی چرا نیشخند زدی؟
منم راستش همون ۱ رو قبول دارم...
راس میگی ها! اون قسمت رقصش خوب بود. البته واسه تنوع ع ع ع ع ع ع
این بلوگ اسکای هم بدک نیستا!
آخه بدون هیچی حرفی یهو گزینه انتخاب کردم !

امکاناتشم بهتره !
آره اگه این طنزه یه جاش خوب بود همون جاش بود ! اونم فقط واسه اینکه از بیژن بنفشه خواه بود برام جالب بود
آره بلاگ اسکای به نظر من از بقیه جاها بهتره . هم قالبش سنگین رنگین تره ! هم هنوز جواد نشده هم به درد تفکرات و خاطرات بیشتر میخوره ...
الان لینکت میکنم. خواستی تو هم لینکم کن...
از اونجایی که تو سیستم بلاگ اسکای نیستیم و دوست مشترک هم نداریم ممنون که لینکم کردی منم شما رو لینک کردم
بازم ممنون
سلام
آخی عزیزم چه دوست کوچولوی نازی داری
راستی من لینکت کردم که تا آپ کردی بهت سر بزنم
ممنونم دلنیا جون در مورد لینکم چون بلاگ اسمایی هستی الان توضیحات رو میدم ...
مسی منم لینکت کردم
مث تو که دوست کوچولو و دوست داشتنی منی؟


نگین خانومی! سکوتت ممکنه خودت و اذیت کنه ولی کسایی که دوست دارن و اذیت نمی کنه! تنها چیزی که اذیت می کنه اول اینه که فک می کنی سکوت دیگران یا به اون در زدن خودشون به خاطر نفهمیدنته دوم اینکه می بینن داری اذیت می شی با سکوتت و ولی تو نمی ذاری کاری برات کنن.

اون وقت هم تو غصه می خوری هم...
یادت گفتی بهم سعی کن سکوتم و معنا کنی!
خانومی یا بنویس یا بگو!
فقط تنها چیزی که برای همه ی ما مهمه اینه که کسی و که دوسش داریم شاد باشه !
شاید باور نکنی ولی اگه بدونم چیزی و دارم( مادی و غیر مادی) که اگه تو داشته باشیش می تونی تو شاد باشی و دیگه از تنهاییی حرف نزنی حتما دریغ نمی کردم!
سارا خانومی سلام
یا یکی احتیاج داشته باشه در اون لحظه دستشو بگیری نازش کنی و تو فقط نگاش کنی و سکوت
خیلی بیشتر از بقیه درکش کنیااا! ولی نتونی و یه جورایی اگه دسه خودت بود نخوای که چیزی بگی ... 
بازم ممنون دوس جون(جاست فرند!)
چرا اونا رو هم اذیت میکنه ... فک کن یکی کلی باهات حرف بزنه اون وقت تو فقط تو دلت درکش کنی و نتونی بهش بگی
تو همیشه مهربون بودی سارا خانومی و بخشنده
باشه عزیزم یادم میمونه
ممنون دلنیا جون
سلام نگینی!
بازم اومدم!!
منتظر ادامه ی داستانت میمونم!!!
جوابمم خوندم
ممنون آرش جان تایژ کردم داستانو امشب یا فردا میذارم
سلام جیگر خوبی؟؟؟؟
نمی خواد تند تند آپ کنی
خودتو اذیت نکن
سلام آلوچه رو به ملیکا برسون
این جوری که تو از ملیکا می گی
باید خیلی ناز باشه
امیدوارم همیشه دوست بمونید
باشه ممنون سحر گلم
باشه حتما
آره خیلی نازو مهربونه
خوب بود.
قلبت وچشات وزبونت مال خودم بقیشم به هر کی دیه میخوای بدی بده.
قربونت برم ابجی خانومی
دیشب هرچی تلاش کردم اس بدم نشد
خیلی دلممم گرفته بود
صبح شده بودم عین...
خب دیگه داستان شد...ههههه
بای بای گلم
سلام عزیزه دله نگین
جای خواهریم تو دلم محفوظه محفوظه ...
قربونت برم من 


من دربست در اختیار آبجی مینوی نازمم ... اول مینو خانومی بعد بقیه
الهی فدات بشم چرا اس ام اسات نرسید
آبجیت نباشه که دله مینوی من غصه دار باشه
الان بذار اختصاصی باید بیام پیشت این جوری نمیشه
نه دیگه در اون حد نگین جونم...
تو دوست عزییییییییییزمی...
مرسی مهتاب گلم ...
شما هم دوسته گله منی
مرسی خانوم گلی...بووووس